زندگی
خجالت می کشم انگار ، به تو میگم نمی ســازم
تو حرفم می پری هر بار ، با این دادت نمی بازم
***
واسه این زندگی بد جور ، دلت آهسته می خونه
دلم در تورت ای صیّادی ، چرا رفته پشیمونــه
***
تو دامت پهن کردی زود ، دلم افتاده در گــودی
کمک کن تا برم بیرون ، مقصّر اون خودت بودی
***
تو تنهایی و من تنها ، در این دنیای دلشــوری
منم در شهرِ پر آشوب ، ولی تو از وطن دوری
***
می مونم زنده ی بی حال ، به درگاهت دعا کردم
می سوزم در گناهِ خویش ، بدونت خسته و سردم
***
خدایا قسمتم اینـــه ، چرا بازم بــــدهکارم
همه شادند تو خوشبختی، ومن در غم گرفتارم
جاسم ثعلبی (حسّانی) 18/09/1392
:: برچسبها:
زندگی ,
:: بازدید از این مطلب : 2385
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0